شاهو حسینی
درکو فهمیدن این حقیقت که
ایدئولوژیها و گفتمانهای ارتدوکسی و بنیادگرا( از جمله جمهوری اسلامی)که برآیندشان
حکومتهای دیکتاتور، تمامیتخواه و اقتدارگراست چرا دشمنیو شکاف چنین عمیقی با
هایک دارند، ممکن نمیشود مگر مبانی اندیشههای هایک به عنوان یک فیلسوف و
اندیشمند مدرن درک و فهم گردد، به دلیل اینکه هایک قبل از آنکه اندیشههایش
اقتصادی یا سیاسی باشند، فلسفی هستند و متاثر از فلسفه مدرن و مدرنیته هستند. هایک
در فلسفه مشخصا متاثر از فلسفه کانت است، او به تلاشهای خلاقانه ذهن انسان اصالت
میدهد و آن را اساس و محور شناخت، درک و فهم جهان میداند. در واقع هایک درک و
فهم انسان از جهان را به مثابه یک نظم برآیند ذهن خلاق بشری میداند. او اما
برخلاف دکارت معتقد بود که ذهن انسان هرگز نمیتواند به طور کامل خودش را درک کند
و هرگز هم نمیتواند تحت فرمان هیچ نوع فرآیند تفکر آگاهانه باشد. زیرا انتقال همه
قواعد حاکم بر اعمال ما، از جمله ارتباطات کلامی و گفتههای روشنمان، محال است، این
بدان معنا خواهد بود که دانش و شناخت آشکار ممکن ما حد و مرزی درونی و ذاتی دارد و
خصوصا توضیح کامل ذهنی به پیچیدگی ذهن خود ما محال است. هایک با به کارگیری قضیه
گئورگ کانتور در نظریه مجموعه ها و تعمیم قضیه گودل میگوید: در میان عوامل سببساز
همه فرآیندهای آگاهانه خصوصا فرآیندهای عقلانی، همواره قواعدی باشند که نمیتوان بیانشان
کرد یا حتی از آنها آگاه بود. به این ترتیب اندیشه آگاهانه را بایستی تحت فرمان
قواعدی در نظر گرفت که نمیتوانند به نوبه خود آگاهانه باشند".[1] در
واقع از نظر هایک فرد تحت تاثیر قواعدی میتواند باشد، که لزوما شناختی از آنها
ندارد به همین دلیل نیز تدوین یک برنامهریزی اجتماعی متمرکز محال است. به عبارتی
دیگر هایک مخالف ساختن جامعه، فرم دادن به جامعه و برساختن جامعه از طریق مهندسی
اجتماعی بود و معتقد بود این روند به استبداد، انسداد و فساد میانجامد. جمله
مشهور هایک این است: ما باید این توهم را کنار بگذاریم که میتوانیم آینده بشریت
را بسازیم[2].
آزادی مفهم محوری اندیشه هایک
هایک اندیشمندی مدرن است و به
مثابه فیلسوفی مدرن: فرد، اهمیت فرد و آزادی فرد در کانون اندیشه او قرار دارد، هایک
مخالف جمعگراییو کلان روایتهای بنیادگرا است که معتقدند میتوانند نظمی آرمانی،
فراگیر و مطلوب بدون نقش فرد به صورت تحمیل از بیرون بر او برسازنند. هایک با نقد
آزادی دکارتی به مثابه برساخته و برآمده آگاهی و شناخت عقلی انسان معتقد است که
آزادی امری خودانگیختهو تکاملی است، انسانها به دلیل اینکه مفید بودن آن را لمس
کردەاند، پس بدان پافشاری میکنند، به عبارتی دیگر او مخالف قصد و عمد انسانی در
بنیان نهادن آزادی است. بدون تردید فراتر از نگاه هایک به آزادی و انتقادش به
دکارت، اصرار او بر آزادی، اهمیت آزادی، نقش فرد و اهمیت آزادی برای فرد و جامعه
اهمیت زیادی دارد و به همین دلیل اندیشهها و ایدئولوژیهای بنیادگرای دینی، چپ
ارتدوکسی و راست رادیکال با او سرناسازگاری و دشمنی دارند. بەطور کلی میتوان فلسفه
سیاسی هایک را به مثابە کلی منسجمی به نام فلسفه آزادی شناساییکرد. منظور وی از
آزادی از نظر هایک در مرحله اول مراد آزادی فرد کە در جامعە مدنی تبلور مییابد،
سپس آزادی سیاسی به مثابه نظمی خودجوش و در تداوم آزادی فرد میباشد. هایک مدافع
آزادی منفی به مثابه آزادیهای اساسی همچون آزادی حرکت، آزادی مذهب، آزادی بیان،
تقابل با پدرسالاری در فرم عدم مداخله دولت است. از نظر او آزادی هدف عالی سیاست است،
زیرا شرط لازم برای تحقق نظم خودجوش و تکامل در جامعه میباشد. اهمیت آزادی در
اندیشه هایک از این روست که او تکامل فرهنگ را نتیجه تنازع و رقابت میان نهادها و
سنتهای مخالف و متعارض میداند، به عبارتی دیگر او ماتثر از دیالکتیک هگل ناهماهنگی
و تعارضها را سرچشمه تکامل میداند. هایک معتقد است کە انسانها بانی نهادهای
اجتماعی همچون قانون، حکومت، قواعد اخلاقی و نهادهای اجتماعی هستند، به همین دلیل
مشروعیت برچیدن آنها در صورت نارضایتی از آنها برای انسانها محفوظ است
تقابل جمهوری اسلامی با هایک
هایک با هرگونه رادیکالیسم، ایدئولوژیهای
عامگرا و جهانگرا مخالف بود، زیرا آنها را نافی آزادی فرد، دمکراسی و حکومت
قانون میدانست، ایدئولوژیهایی که در صدد نظم بخشی برنامهریزی شده به جهان زیست
اجتماعی انسانها بوده و هستند، به همین دلیل بنیادگرایان چپ، راست و مذهبی با
اندیشههای هایک به شدت در تقابل و تضاد هستند، زیرا آنها در نقطه مقابل اندیشه
فردگرایانه، آزادیخواهانه و عقلگرایانه هایک به شدت بر جمعگرایی، انقیاد، اطاعت
و انضباط شدید و ضدیت با عقلگرایی در جهت نظم بخشی فراقانونی، حکومتی و آمرانه
تاکید دارند. آنها از این طریق بانی دیکتاتوری، اقتدارگرایی، تقلیلگرایی و خلق
جهانی وهمی، عدالتی وهمی هستند.
یکی از این ایدئولوژیها جمهوری
اسلامی است، که با تاکید بر امت واحده اسلامی یا جمعگرایی، نفیو انکار گوناگونی
از طریق برساختن یک هویت دینی برای تمام انسانها، با انکار فردگرایی، تقابل با عقل
انسانی به دلیل اهمیت اطاعت از وجودی ماورایی و متافیزیکی، خود را در تقابل با
هرگونه آزادیخواهی، دمکراسی و فردگرایی میبیند، قانون در نگاه بنیادگرایی اسلامی
حاکم بر ایران، قانونی الهی است و به شدت در تقابل با قوانین موضوعه است، که توسط
انسانهای آگاه، با تاکیه بر عقل مستقل خویش و براساس نیازهای فردی و اجتماعی خویش
برای رفاه، پیشرفت و حمایت از آزادیهای فردی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خویش وضع میشود.
بخش دیگری از تقابل جمهوری اسلامی و هایک در مفهوم نظمخود جوش نهفته است، هایک متاثر از ضمیرناخودآگاه فروید معتقد است که همه
روندها لزوما محصول آگاهی انسان نیست بلکه بخشی از روندها برآیند جهان ناخودآگاه
ذهن انسانی و خودجوش است در حالیکه بنیادگرایی اسلامی حاکم بر ایران معتقد به
ساماندهی، سازماندهی و فرم دادن به همه روندهای جهان زیست اجتماعی انسان و جامعه
است، بنابراین میتوان گفت تقابل جمهوری اسلامی با هایک در این حوزەهاست: نفی
آزادی فردی توسط جمهوری اسلامی، تاکید بر برنامەریزی و سازماندهی گستردە، مخالفت
با آزادی و دمکراسی، انکار نقش و مشروعیت محوریت فرد و انسان در جامعه، سیاست و
اقتصاد، تاکید جمهوری اسلامی بر مداخله گسترده حکومت در جامعه.
[1] -
مسعود بُربُر، جای
خالی فیلسوف آزادی در روزگار هجمه به لیبرالیسم، روزنامه دنیای اقتصاد، ش١٦٦٨، تاریخ
چاپ: ۱۳۸٧/۰۸/۲۶
[2] -
ایمون باتلر، اندیشههای سیاسی و اقتصادی هایک، فریدون تفضلی، نشر نی، تهران، ١٣٨٧